سلامـــ حرفای تودلم مثل یه بغضی توگلوم شده.
میخوام بگم چراپدرومادرتااین حدبه عشق بادیدبدنگاه میکنن ؟تااین حدکه میگن اگه بفهمم به کسی فکرمیکنی کمترین جزاش مرگه؟
مگه عاشق شدن گناهه؟مگه دست خودِ آدمه؟مگهــ هرکیــ عاشقــ شدبایدبمیرهــ ؟چرانمیفهمن دوستــ داشتنــ حس قشنگی بهــ آدمــ میده؟
شایدم راستــ میگنـــ .امامن شایدعاشقــ نیستم.ولی یکیودوست دارمــ .باهاش رابطهــ ندارمــ .حســ ـ هوس هم بهشــ ندارم!
چون خوبهــ وحســ خوبیــ بهم میده دوسشــ دارمــ .خیلی هم حســ قشنگیهـــ .این عادت نیست !هوســ هم نیست!
اما!!!!حســ قشنگیهـــ .هیچ وقتم مانعم برای رسیدن به اهدافمـــ نشدهــ ...
وقتی بهمـــ نزدیکــ میشهــ یاکنارمــ وایمیستهــــ .اصلانمیترسمــ که مباداخطایی ازش سربزنهــــ چون بهش اعتماددارمــــ .
خیلی وقتا پیش اومده باهم تنهاییمـــ بالاخرهــ پیش میاد!اماهمشـــ سرش پایینـــ بوده!یهــ عدهــ هم هستنــ وقتی بهم نزدیک میشنــ میترسمــ
میترسمـــ یه کاریــ کننــ یهو...یه چیزی یه تکهـــ ای بپروننـــ ..بهمــ دستـــ بزننــــ...
منـــ تصمیم گرفتمــــ بی قیدوشرطــ عشقــ بورزمــــ ..بی آنکه بدونمــــ بهش میرسمـــ یانهــ میخوام حســ خوبی به کسانیــ که دوسم دارنــ بدمـ.
پدرومادرمــ برادرمــ خدامــ واطرافیانمــ که بیــ قیدوشرطــ چشمایــ پرمحبتشونودوستــ دارم .بزارحســ کنن سادمـــ یاخیلیــ احمقمــ بزاربگنــــ.
تنهــــــــــــــــاراه رسیدن به عشقــ عشق ورزیدن است!
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0